
دعای همهشان یک کلمه است: «سلامتی» آن هم برای همه مسلمانان و بیماران. آنها خوب میفهمند سلامتی یعنی چه که وقتی هم کلامم میشوند آن را بهعنوان مهمترین خواستهشان مطرح میکنند. همان نعمتی که هرکدامشان چند سال، نبود آن را با گوشت و خونشان حس کردهاند.
بیماران دیالیزی را میگویم که اوره و اسیدهای دفعی قاطی خونشان دردی مضاعف است و همیشه در مویرگهایشان و در ریزترین لایههای زندگیشان جریان دارد. آنها نبود سلامتی را هر روز حس میکنند چه زمانی که صورتشان از غلیان اوره زرد میشود و چشمهایشان پر از مویرگ خونی و چه زمانی که وصل میشوند به دستگاهی به نام دستگاه دیالیز؛ حجم فلزی سنگینی که کار کلیه را در تصفیه خونشان انجام میدهد.
۴ ساعت دردناک هر دو روز یکبار، ارمغان ازکارافتادن کلیه است برای بیماران دیالیزی. بیماران انجمن دیالیز استان که استقرار آن در خیابان قائم در منطقه ما دلیلی شد تا باری دیگر به بهانه سفر به جمکران که برای ۴۳ نفر از این بیماران تدارک دیدهاند در ایستگاه راهآهن ملاقاتی با این عزیزان داشته باشیم.
زمان حرکت ساعت ۱۲:۳۰ است، اما خیلی از بیماران از شوق این سفر غافلگیرکننده از چند ساعت پیش اینجا حضور دارند. یکی ذکر میگوید، یکی برگههایی که روی آن نوشته «۱۰۰۰ صلوات برای سلامتی آقاامامزمان (عج)» را بین مسافران توزیع میکند و دیگری فرزندان و نوههایش را دور خود جمع کرده است و با آنها آخرین حرفهای خداحافظی یک مسافر را میزند. همسران برخی از دیالیزیها هم آمدهاند و خانمشان را تحویل پرستار میدهند و تاکید دارند مراقبش باشند.
پرستارها انگار پیشتر از همه در راهآهن منتظر مسافران بودهاند، توصیههای سلامتی لازم را به آنها میدهند و از سویی نظم را برقرارمیکنند تا استرس به بیماران وارد نشده و بیماریشان تشدید نشود. پیجر ایستگاه اعلام میکند: «بیماران انجمن دیالیز به در ورودی مراجعهکنند.» این پیام چندبار تکرار میشود تا طبق هماهنگیهایانجمن با ایستگاه راهآهن همه این مسافران خاص سرجمع شوند تا رسیدگیهای لازم پیش از سفر برای آنها انجام شود.
لنز دوربین زوم است روی پیرمردی که اشک چشمانش به زلالی باران چینهای صورتش را خیس کرده است. همسفرانش میگویند ۴ سالی میشود روز درمیان تخت دیالیز همدمش است. میگوید کلیههایش دیگر جواب تصفیه خون را نمیدهد. معطل یک مرگ مغزی است یا یک فروشنده کلیه. اما این روزها هر کسی قیمتی روی کلیهاش میگذارد و این درحالی است که انجمن قیمت مشخصی مانند ۱۰ تا ۱۵ میلیون را برای کلیه درنظر گرفته است که خیلیها البته بازار و دفتر دستک دیگری برای کلیهشان در نظر گرفتهاند با این توجیه که مشکل مالیشان را میخواهند با فروش همان کلیه رفع کنند.
پیرمرد اشک چشمانش، اما برای این چیزها نیست. او از شوق دیدار با یار، دلش شکسته و میگرید. باصدایی لرزان میگوید: فقط سلامتی مسلمانان و دیدار با امام عصرمان. همه آرزوهایش را در همین دو جمله خلاصه میکند.
جایی دیگر خانمی نشسته با کلی ساک و چمدان. نگاهش که میکنم میگوید این ساکها متعلق به ۶، ۵ نفراست دخترم. رفتهاند با خانوادههایشان خداحافظی کنند و اینها را امانت سپردهاند. میگوید حس این ساعتها را با هیچ حال خوشی نمیشود عوضکرد. انتخاب عجیبی بوده است. گویا از ۲۳ مرکز دیالیز در سطح شهر یک یا دو نفر بهصورت کاملا تصادفی انتخاب شدهاند. البته این توضیح را هم میدهد، افرادی از هر مرکز انتخاب شدهاند که حالشان درمقایسه با دیگران بهتر بوده و پرستارها تشخیص دادهاند که تحمل این سفر ۵ روزه را دارند.
افرادی از هر مرکز انتخاب شدهاند که حالشان درمقایسه با دیگران بهتر بوده و تحمل این سفر ۵ روزه را دارند
یک ساعت پیش از حرکت تمام مسافران سر جمع شدهاند. دو پلاکاردفلزی دایرهای در دست دو تن از بیماران است تا تازهواردها را در پیداکردن گروه کمک کند. همه افراد کارتهایی دارند که نام آنها برروی آن نوشته شده است و بر گردنشان انداختهاند.
شهناز فاطمی و فاطمه بهاری پیراپزشکانی هستند که مراقبت از مسافران را در طول سفر به عهده دارند. فاطمی میگوید: این سفر با مراقبتهای ویژهای انجام میشود. دارو، تزریقات و کنترل شرایط جسمانی بیماران برعهده ماست و در قطار درجه یکی که این مسافران را با آن به جمکران میبریم امکانات پزشکی نیز در حد مطلوبی وجوددارد و میتوانیم از پزشک قطار نیز در شرایط خاص بهرهمند شویم.
او توضیح میدهد که شرایط طوری تنظیم شده که روز پیش بیماران دیالیز شدهاند تا آمادگی لازم را برای سفر داشته باشند و قرار است بهمحض رسیدن پس از رفع خستگی در هتل، در بیمارستانی که در قم هماهنگ شده است باز دیالیز شوند تا آمادگی جسمانی لازم برای همراهی با یکدیگر در این سفر را داشته باشند.
این مراسم به تدارک خجسته مدیر انجمن دیالیز انجام شده است که دو پیراپزشک و سه نفر پرسنل به نامهای زهراسادات حسینی، جلیلهحسینی و زهرا رحمانی در طول سفر همراه بیماران هستند تا از لحاظ وضعیت جسمانی و شرایط رفاهی شرایط مناسبی را برای مسافران مهیا کنند.
همه مسافران جمکران رسیدهاند و دور هم جمع شدهاند. آنطور که پرستار میگوید اگر وضعیت جسمانیشان برای تفریح نیز مساعد باشد پس از زیارت در این سفر ۵ روزه تدارکهای تفریحی نیز برای آنها درنظر گرفته میشود. برنامههایی مانند سفر به کاشان و شهرهای اطرافقم که مساعدبودن حال بیماران تاییدی بر ادامه این سفر به مکانهای دیگر خواهد بود. اسامی از روی فهرستی با صدای بلند خوانده میشود و زمانی که از حضور همه اطمینان حاصل میشود، همه بلند میشوند تا در پشت تابلوهای معرف انجمن دیالیز به سمت ترن حرکت کنند.
قرآن و گل رز روی آن، لحظه آخر همه را بیمه میکند؛ وقتی یکی از مسافران که بلندقدتر از همه است در مقابل در ورودی میایستد تا همه از زیر قرآن عبور کنند، حس قشنگی است. وقتی مسافران در عبور از آخرین در راهآهن برای سوارشدن بر ترن درجه یک مدنظر خارج میشوند، روی تابلوی دیجیتال سر در پلهبرقیهای زیر گذر به رنگ قرمز نوشته شده است:
«قم ۱۲:۳۰» از زیر گذر تا ترن مسافران با سرعت بیشتری میروند تا اینکه پای واگن ۱۰ قطار درجه یک مامور ترن آنها را بهسمت داخل راهنمایی میکند و تصویر آخر میشود، تصویر چشمان همان پیرمرد توی زوم دوربین پشت شیشه یکی از کوپههای واگن ۱۰ که هنوز هم پشت همه تصاویر ریل و ترنهای مجاور که توی شیشه افتاده است بهخوبی میتوان جولان حس شوق از این سفر زیارتی را لای چروکهای حکایتدار صورتش دید.
نام: اکرم انصاریمنش
سن: ۲۶ سال
استقرار در مرکز دیالیز: انجمن دیالیز خیابان قائم
سابقه بیماری: یک سال
برای بار اول است که به جمکران سفر میکنم. آن روز خیلی اتفاقی آقای خجسته مسئول انجمن دیالیز استان و آقای کاظمی پزشک انجمن برای بازدید از بخش آمده بودند، وقتی من را که منتظر انجام عمل دیالیز روی صندلی نشسته بودم دیدند، گفتند این جوانترین عضو انجمن است و پرسیدند میخواهی در یک سفر گروهی به جمکران بروی؟ من با این سوال حس کردم دارم خواب میبینم. انگار روی ابرها راه میرفتم. همان لحظه با پدرم تماس گرفتم و او اجازه این سفر را داد و متوجه شدم امام زمان طلبیده است که اینگونه راهی میشوم.
منزلمان در روستاهای چناران است و بهدلیل تحت درمانبود، ناچار شدهام در جاده قدیم مشهد سکونت داشته باشم. عمل دیالیز یک روز در میان است و ۴ ساعت و نیم زمان میبرد و اگر قرار بود در شهر خودمان بمانم، هر بار باید پدرم کلی هزینه رفت و آمد به انجمن دیالیز را تقبل میکرد.
این مسافر جمکران میگوید: نامهای خطاب به امام زمان نوشتهام و کلی نامه از بستگان و دوستان و آشنایانم که التماس دعا داشتند را همراه خود کردهام و تصمیم دارم همه را به امید رواشدن حاجات در آن چاه مخصوص بیندازم. بزرگترین خواستهام سلامتی برای همه است؛ سلامتی پدرم و خواهر و برادرانم، کل مسلمانان و خود آقا امام زمان (عج).
نام: فریبرز سالارینسب
سن: ۲۰ سال
استقرار در مرکز دیالیز: مرکز دیالیز منتصریه در چهارطبقه
سابقه بیماری: ۷ ماه
اولینبار که متوجه از کار افتادن کلیه هایم شدم، روزی بود که برای اولینبار به مرخصی سربازی آمدم. با دوستانم که از تفریح به منزل بازگشتیم تشنج گرفتم و ۵ روز در آیسییو بستری بودم. همان زمان بود که پزشکان متوجه شدند کلیههایم از کار افتاده است و من برای نخستین بار دیالیز شدم و همان موقع بود که تازه متوجه شدم دیالیز چه اقدام سختی است.
این جوانترین مسافر جمکران میگوید: از اینکه من را برای این سفر انتخاب کردهاند، حس بسیار خوبی دارم و مهمترین خواستهام از آقا امام زمان (عج) تعجیل در فرج و شفای همه بیماران است. امید دارم که کلیهای با گروه خونی نادر من پیدا شود و دوباره یک زندگی عادی را تجربه کنم.
نام: محمد محمدی
سن: ۸۰ سال
استقرار در مرکز دیالیز: مرکز دیالیز کوی امیر
سابقه بیماری: ۲ سال و نیم
وقتی برای مصاحبه با مسنترین مسافر جمکران در گروه بیماران دیالیزی مراجعه میکنم، اشک شوقش را نمیتواند به هیچ نحوی پنهان کند. میگوید: چند سال پیش همراه همسرم سفری به جمکران داشتهام، اما شنیدن این خبر از انجمن و انتخاب من بسیار غافلگیرکننده بود. از روزی که مطلع شدم امام زمان (عج) من را هم در جمع این ۴۳ نفر طلبیدگانش پذیرفته بسیار خوشحالم. سلامتی مهمترین خواسته این گروه از امام عصرمان است؛ اول سلامتی او و ظهورش و بعد سلامتی همه بیماران اسلام.
اشکهایش زیاد مجال صحبت نمیدهند. دلش میخواهد بیشتر در حال خودش باشد، اما در آن حال میگوید کاش میشد همسرم را با خرج خودم همراهم ببرم، زیرا ما بسیار به هم وابستهایم.
نام: محمدعلی نظرنژاد
سن: ۵۱ سال
استقرار در مرکز دیالیز: مرکز دیالیز بولوار دوم طبرسی
سابقه بیماری: ۲۳ سال
قدیمیترین بیمار دیالیزی جمع، یک جانباز است. با شوخی و خنده خود را با سابقهترین دیالیزی میخواند و میگوید دیالیزیشدنش هم از تاثیرات جنگ است؛ عملیات والفجر ۳، مریوان، منطقه غرب. تنها چیزی که از امام زمان (عج) میخواهد سلامتی همه بیماران اسلام و تعجیل در ظهور اوست.
میگوید: اگر میشود نام همسرم را هم بنویسید که تمام این سالهای جانبازیام اگر استواری و همتش نبود، من تا حالا چندبار جان داده بودم.
صغری یزدانی همسر این جانباز ۳۰ درصد از نظر او یک شیرزن است. شیرزنی که در تمام این سالها جور جانبازی این مرد را بر دوش کشیده است. نظرنژاد میگوید: او بهترین همسر است. زندگی من و چهار فرزندم با زحمت و کار او میگذرد و من که جانبازیام به اعصاب و موجگرفتگی مربوط میشود، همیشه شرمنده او هستم که نمیتوانم شغلی داشته باشم و اینبار بر دوش اوست.
خیلی دلش میخواهد در این سفر، همسرش هم همراهش میبود و میتوانست لااقل از این طریق گوشهای از چندین و چند سال خوبی بی مزد او را جبران کند.
نام: عاطفه صنعتی
سن: ۲۸ ساله
استقرار در مرکز دیالیز: مرکز دیالیز طوس
سابقه بیماری: ۴ سال
خیلیوقتها شنیدهام وقتی زنی کلیههایش از کار میافتد، همسرش او را رها میکند و چشمش را به همه لحظههای خوب باهمبودنشان میبندد، درصورتی که اگر مردی دیالیزی شود همسرش خود را مجاب میکند که با همه سختی و خرج بیماریاش هنوز هم شوهر اوست و باید به او وفادار بماند. قصه عاطفه صنعتی خیلی با این جمله که عرف زندگی زنان دیالیزی شده است، فرق میکند. او میگوید شوهرش را باید طلا گرفت، چون از همان یک سال بعد از زندگی مشترکشان که عاطفه کلیههایش از کار افتاد، او را تنها نگذاشت و پشتش را خالی نکرد.
عاطفه صنعتی البته با کمک پدرش یکبار هزینه کلیه را جور کرده، اما حین عمل بدنش کلیه را پس زده است. او میگوید: اگر خدا بخواهد، من و همه بیماران دیالیزی هم خوب میشویم. در این سفر حتما سلامتیمان را در کنار دیدار با امام عصرمان (عج) میخواهم. خدا کند کودکانی که در آن سن کم ناچار به دیالیز میشوند، بهبود یابند. هر وقت آنها را میبینم درد خودم را از یاد میبرم.
داستان طلبیدهشدن عاطفه خیلی زیباست. او میگوید قبل از اطلاع از این سفر، داشتم به شوهرم میگفتم دلم خیلی برای جمکران تنگ شده است و درست فردای آن روز گفتند حاضری با عدهای از بیماران به جمکران بروی؟ این سوال واقعا زیباترین سوالی بود که در زندگی از من پرسیدهاند.
از امام زمان (عج) بعد از سلامتی میخواهم همسرم که بهتازگی ماشین اسقاطیمان را فروخته و بیکار شده است، کاری پیدا کند و این بار سنگین مخارج زندگیمان بیش از این بر دوشش وزنه نیندازد.
نام: یعقوب عربنرمی
سن: ۴۸ ساله
استقرار در مرکز دیالیز: مرکز دیالیز بولوار دوم طبرسی
سابقه بیماری: ۲۰ سال
متاهل است و سه فرزند پسر دارد. میگوید بهدلیل شدت بیماری مدتی است بیکار است، چون جلسات روزدر میان دیالیز امکان کارکردن را از آدم میگیرد. در این جمع او تنها کسی است که تاکنون دوبار کلیهاش را پیوند زده و هر دو بار هم کلیه سالم پسزده شده است.
آنطور که تعریف میکند همان ۲۰ سال پیش که کلیههایش از کار افتاده، هزینه خرید یک کلیه را پرداخته است، اما ۱۳ سال پس از عمل پیوند، کلیه فاسد و بدنش آن را پس زده است. بار دوم کلیه را از یک فرد ضربه مغزی گرفته است که در همان اتاق عمل بدنشکلیه را پس میزند و پس از مدتی بستری در سیسییودوباره به عمل تلخ دیالیز آن هم یک روز در میان بازمیگردد.
یعقوب عربنرمی بسیار از این سفر خوشحال است و میگوید: بار اول است که به جمکران سفر میکند. او میگوید از امام زمان (عج) شفای عاجل همه بیماران و تعجیل در ظهورش را میخواهد.
* این گزارش شنبه ۱۹ مهر ۹۳ در شماره ۱۲۴ شهرآرا محله منطقه یک چاپ شده است.